تاریخ،اجتماعی،جغرافیا
وبلاگی برای دانش پژوهان 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تاریخ،اجتماعی





 

داستاني که در زير نقل مي‌شود، مربوط به دانشجويان ايراني است که دوران سلطنت «احمدشاه قاجار» براي تحصيل به آلمان رفته بودند و آقاي «دکتر جلال گنجي» فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجي نيشابوري» براي نگارنده نقل کرد :

 

 

ما هشت دانشجوي ايراني بوديم که در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصيل مي‌کرديم. روزي رئيس دانشگاه به ما اعلام نمود که همه دانشجويان خارجي بايد از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملي کشور خودشان را بخوانند. ما بهانه آوريم که عده‌مان کم است. 
گفت: اهميت ندارد. از برخي کشورها فقط يک دانشجو در اينجا تحصيل مي‌کند و همان يک نفر، پرچم کشور خود را حمل خواهد کرد، و سرود ملي خود را خواهد خواند . 
چاره‌اي نداشتيم. همه ايراني‌ها دور هم جمع شديم و گفتيم ما که سرود ملي نداريم، و اگر هم داريم، ما به ‌ياد نداريم. پس چه بايد کرد؟
وقت هم نيست که از نيشابور و از پدرمان بپرسيم. به راستي عزا گرفته بوديم که مشکل را چگونه حل کنيم.
يکي از دوستان گفت: اينها که فارسي نمي‌دانند. چطور است شعر و آهنگي را سر هم بکنيم و بخوانيم و بگوئيم همين سرود ملي ما است. کسي نيست که سرود ملي ما را بداند و اعتراض کند. 
اشعار مختلفي که از سعدي و حافظ مي‌دانستيم، با هم تبادل کرديم. اما اين شعرها آهنگين نبود و نمي‌شد به‌صورت سرود خواند. بالاخره من [دکتر گنجي] گفتم: بچه‌ها، عمو سبزي ‌فروش را همه بلديد؟ گفتند: آري. گفتم: هم آهنگين است، و هم ساده و کوتاه. 
بچه‌ها گفتند: آخر عمو سبزي ‌فروش که سرود نمي‌شود. 
گفتم: بچه‌ها گوش کنيد! و خودم با صداي بلند و خيلي جدي شروع به خواندن کردم: «عموسبزي‌فروش . . . بله. سبزي کم‌فروش . . . بله. سبزي خوب داري؟ . . . بله.»
فرياد شادي از بچه‌ها برخاست و شروع به تمرين نموديم. بيشتر تکيه شعر روي کلمه «بله» بود که همه با صداي بم و زير مي‌خوانديم. 
همه شعر را نمي‌دانستيم. با توافق هم‌ديگر، «سرود ملي» به اين‌صورت تدوين شد : 
عمو سبزي ‌فروش! . . . بله. 
سبزي کم‌فروش! . . . . بله. 
سبزي خوب داري؟ . . بله. 
خيلي خوب داري؟ . . . بله . 
عمو سبزي ‌فروش! . . . بله. 
سيب کالک داري؟ . . . بله . 
زال‌زالک داري؟ . . . . . بله. 
سبزيت باريکه؟ . . . . . بله. 
شبهات تاريکه؟ . . . . . بله. 
عمو سبزي ‌فروش! . . . بله. 
اين را چند بار تمرين کرديم. روز رژه، با يونيفورم يک‌شکل و يک‌رنگ از مقابل امپراطور آلمان، «عمو سبزي ‌فروش» خوانان رژه رفتيم. پشت سر ما دانشجويان ايرلندي در حرکت بودند. از «بله» گفتن ما به هيجان آمدند و «بله» را با ما همصدا شدند، به‌طوري که صداي «بله» دراستاديوم طنين‌انداز شد و امپراطور هم به ما ابراز تفقد فرمودند و داستان به‌خير گذشت.

Sara

 


موضوعات مرتبط: تاریخ، ،
[ دو شنبه 12 تير 1391 ] [ 11:2 AM ] [ سارا ]

 

بانو ماندانا

  

ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت. ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این مدرسه درس حقوق وقانون را می آموخت و به کوروش می آموخت که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده میشد

 

 بانو شیرین

 

شاهزاده ارمنی و برادر زاده و جانشین مهین بانو فرمانروای ارمنستان و زنی خردمند که همسر وفادار خسروپرویز بود. در آن زمان ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران بود. خسروپرویز و شیرین حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند.

داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است. پس از این که خسرو پرویز بدست دست افسری جوان به نام مهرهرمز (که پدرش مرزبان نیم روز آ«بابل و عراقآ» بوده و دو سال پیش از این واقعه، به دست خسروپرویز مجازات شده بود) کشته می‌شود، به پسرش شیرویه نداد و به او گفت که من به عنوان ملکه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم در حالی که زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشیع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست که او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در کنار جسد همسرش، خود را کشت

 

 

بانو دغدویه

 

 دغدویه یا دوغدو مادر زرتشت است که اصلا از شهر ری بوده است. وی در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است

 

بانو کاساندان

 

کاساندان تنها همسر کوروش بزرگ، شهبانوی ایران (ملکه جهان) دختر فرناسپه از شاهدختان و دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند. کاساندان ملکه ۲۸کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است. او ۵فرزند با نام های کمبوجیه، بردیا، آتوسا، رکسانه و ارتیستونه داشت. هر یک از فرزندان کاساندان و کوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین کننده بوده اند و از نشانه ها چنین بر می اید که آنها از تربیتی خاص برخوردار بودند. به نقل از هرودوت: کاساندان در ۶نوامبر ۵۳۹پیش از میلاد فوت کرد و هنگام مرگ وی در بابل ۶روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند. کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید. مقبره شهبانو کاساندانه در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ میباشد


 

 بانو آتوسا

آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندی نیز میباشد.

آتوسـا (۵۵۰تا ۴۷۵پیش از میلاد مسیح) شهبانوهای ایران یکی از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران قدیم است. وی دختر کورش کبیر و کاساندان، خواهر کمبوجیه، و همسر دو پادشاه هخامنشی، کمبوجیه و داریوش یکم، و مادر خشایار شاه بود. آتوسـا بانویی زیبا بود وهم شاعر و هم ادیب بود و به نوجوانان پارسی درس ادبیات پارسی میداد. به خاطر خرد و اندیشه نیکویش داریوش با ایشان در مسائل مملکتی و سرنوشت ساز مشورت میکرد و نیز به ایشان اعتماد کامل داشت. اگر داریوش به منطقه ای لشگر میکشید شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل میشد و رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهربانو آتوسا بود.هرودوت در مورد زندگی سیاسی وی می‌گوید: آتوسا از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود و علاقمند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. وی همواره یاور فکری داریوش بزرگ بوده و چندین نبرد بزرگ را شخصا فرماندهی کرده و یا با نقشه های جنگی او انجام گرفته است. از زمان مرگ او هیچ اطلاعی در دست نیست. تنها می‌دانیم تا زمانی که خشایار از جنگ یونان بر میگردد زنده بوده‌است. احتمالا آرامگاه او در کنار آرامگاه داریوش کبیر در نقش رستم می‌باشد

 

 

بانو یوتاب

 

یوتاب در لغت به معنی درخشنده و بیمانند است. از یوتاب به عنوان یکی از سردارن زن ایرانی نام برده اند. یوتاب خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریو برزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است . او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد.از یوتاب به عنوان شاه آتروپاتان ( آذربایجان ) در سالهای 20 قبل از میلاد تا 20 پس از میلاد نیز یاد شده است.آریو برزن و یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند

 

 

بانو آرتمیس

 

آرتمیـس یا آرتمیـز در لغت به معنی راست گفتار بزرگ است. او نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان است. تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
آرتمیس 
Artemis نخستین زن دریانورد ایرانی است که درحدود 2494 سال پیش فرمان دریاسالاری خود را از سوی خشایارشاه هخامنشی دریافت کرد. در سال ۴۸۴ پیش از میلاد فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان توسط خشایارشا هخامنشی صادر شد. آرتمیس فرماندار سرزمین کاربه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. در این نبرد ایران موفق به تصرف آتن شد. در این نبرد نیروی زمینی ایران از ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل شده بود. نیروی دریایی ایران دارای ۱۲۰۰ کشتی جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.

همچنین آرتمیس در سال 480 پیش از میلاد در جنگ سالامین 
Salamine که بین نیروی دریایی ایران و یونان درگرفت شرکت داشت و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد و با ستایش دوست و آشنا روبرو شد. او در یکی از دشوارترین شرایط در جنگ سالامین، با دلیری و بیباکی کم مانند توانست بخشی از نیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد و به همین دلیل به افتخار دریافت فرمان دریاسالاری از سوی خشایارشاه رسید. او به خشایارشاه پیشنهاد ازدواج نیز داد که بدلایلی این پیوند صورت نگرفت. در سالهای دهه شصت میلادی (دهه چهل خورشیدی) نیروی دریایی ایران، برای نخستین بار ناو شکن بزرگی را به نام یک زن نام گذاری کرد و او "آرتمیس" بود. ناو شکن آرتمیس در دوران خدمت "دریاسالار فرج الله رسایی" به آب انداخته شد و سالها بر روی آبهای خلیج همیشه فارس پاسدار سواحل ایران بود.

ادامه مطلب.....

 


موضوعات مرتبط: تاریخ، ،
ادامه مطلب
[ دو شنبه 5 تير 1391 ] [ 6:44 AM ] [ سارا ]

قوم پارت يکي از طوايف ايراني بود که از آغاز تاريخ به اين سرزمين آمده و در قسمت شمال شرقي ايران سکونت گزيده بود. در روزگار شاهنشاهي هخامنشي استان پارت يکي از قسمت هاي ايران بود که زير فرمان شاهنشاه پارس اداره مي شد.

چون شاهنشاهي هخامنشي برافتاد و جانشينان اسکندر بر ايران فرمانروائي يافتند. ايرانيان از هر سو به مخالفت با بيگانگان برخاستند، و از آن ميان قوم پارت که در خراسان و گرگان امروزي مي زيستند به فرماندهي رئيس خود که "ارشک" نام داشت بر سلوکيان شوريدند و دولتي بنياد کردند.

شاهان اين خاندان به احترام بنيان گذار سلسله خود همه نام ارشک يا اشک را به نام خود مي افزودند. به اين سبب اين سلسله شاهنشاهان ايران را "اشکانيان" مي خوانند.

اشک اول يا (
ارشک)
در سال 877 پيش از هجرت بود که ارشک قوم خود را برانگيخت و با شاه سلوکي جنگ را آغاز کرد. اين زد و خورد پنج شش سال طول کشيد و سرانجام سلوکيان شکست يافتند و در سال 871 پيش از هجرت ارشک به شاهي نشست.

در اين زمان قسمت شمال شرقي شاهنشاهي ايران، شامل سغد و مرو و بلغ که دولت باختر خوانده مي شد (يعني قسمتي از ازبکستان و قسمتي از افغانستان امروزي) دولتي مستقل تشکيل داده بود. ارشک پس از آنکه بر سلوکيان غلبه يافت به جنگ دولت باختر رفت و در اين پيکار
کشته شد.

تيرداد
پس از اشک، تيرداد با لقب اشک دومجانشين او شد و با پادشاه سلوکي زد و خورد کرد و او را شکست داد و پايتخت خود را در نزديکي شهر دامغان کنوني که شهر
صددروازهخوانده مي شد قرار داد. قسمت غربي ايران هنوز در تصرف سلوکيان بود.

اردوان اول
اردوان اول پسر تيرداد اشک سوم بود که مازندران و ري و همدان را از چنگ سلوکي ها بيرون آورد و پس از جنگ هاي بسيار با آن دولت رسماً شاه ايران شناخته شد.

مهرداد اول

مهرداد اول از شاهان بزرگ اشکاني و ششمين شاه آن خاندان بود. مهرداد داستان هاي ديگر ايران را که تا آن زمان زيردست سلوکي ها بودند يا به دست فرمانروايان محلي اداره مي شدند به دولت اشکاني پيوست و "دمتريوس" سلوکي را اسير کرد و به زندان انداخت. در زمان او آذربايجان و فارس و خوزستان و بابل و قسمتي از شمال هند باز به شاهنشاهي ايران پيوست و مهرداد نخستين بار پس از برافتادن خاندان هخامنشي عنوان شاهنشاه اختيار کرد.

ادامه مطلب....


موضوعات مرتبط: تاریخ، تاریخ اول راهنمایی، ،
ادامه مطلب
[ دو شنبه 5 تير 1391 ] [ 6:27 AM ] [ سارا ]

 

روزی دختری زیبا نزد کوروش کبیر رفت وبه او گفت : من عاشق تو شدم با من ازدواج کن

کوروش به دخترک گفت : من شایسته ی تو نیستم من برادری دارم که زیبا و جوان است او شایسته ی شماست الان پشت شما ایستاده

دختر برگشت وپشت خود را نگاه کرد …

اما کسی نبود…

کوروش به او گفت اگر عاشقم بودی برنمی گشتی…


[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 ] [ 7:56 PM ] [ سارا ]

 

گلچین سخنان کوروش بزرگ

  1. دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
  2. خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم راتوانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن.
  3. اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید.

ادامه در ادامه ی مطلب

 

 sara


ادامه مطلب
[ دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 ] [ 7:52 PM ] [ سارا ]

 

 

 

 

 

پیروزى کورش کبیر به کرزوس سبب ورود ایران به آسیاى صغیر و هم مرز شدن ایرانیان با«دولت شهرهاى »یونان شد. یونانیان از
همان ابتدا از ورود این میهمان ناخوانده ناخشنود بودند. چرا که لیدیه قدرتى متوسط و غیر خطرناك بود، حال آن که امپراتورى ایران
یک امپراتورى جوان با نفوس و قدرت رزم بسیار زیاد بود. کوچ نشینیان یونانى سرانجام در 499 ق. م علیه پارس ها شوریدند و در این
کار خود از یونانیان اروپا نیز کمک خواستند. اسپارت ها از کمک به یونیان مهاجر خوددارى کردند، اما آتن 25 کشتى نیرو به کمک
آ نها فرستاد. (تاریخ جهانى، تألیف ش. دولاندلن - جلد اول ص 111 ) یونانیان به کمک مردم ایونى، شهرهاى منطقه را گرفتند و در
همان سال سارد را آتش زدند. براى داریوش بزرگ که در آن زمان بزرگ ترین امپراتورى تاریخ را در اختیار داشت و ماوراءالنهر،
شمال شرق آفریقا، مدیترانه شرقى، آسیاى صغیر، منطقه حاصلخیز هلال خضیب و بی نالنهرین را در اختیار داشت. اقدام یونانى ها بسیار
گستاخانه جلوه کرد و با نیروهاى مستقر در منطقه، یونانیان را به عقب راند و ظرف 4 سال کل منطقه را مطیع خود کرد و شهرهاى
ایونى را به آتش کشید. در 492 ق. م در منطقه آسیاى صغیر دیگر دشمنى براى عرض اندام نمانده بود. اما داریوش هنوز راحت نبود.
یونانى ها از نظر جنگى مردمى ورزیده بودند و سال ها مزدورى، از آن ها سربازان حرفه اى و قدرتمند ساخته بود. داریوش مى دانست در
نبردهاى اخیر تنها با آتن طرف بوده، حال آن که قدرت اصلى در اختیار اسپارت بوده است. شاید بتوان مردان جنگى اسپارت را
حرفه اى ترین رزم آوران تاریخ قدیم دانست. بنابراین اگر داریوش مى خواست مانند سلف بزرگ خود کورش خیال خود را از جانب
غرب راحت کند، باید آتن و اسپارت را از بین می برد.

نخستین جنگ مدى

در 492 ق. م نیروى دریایى ایران به فرماندهى داماد داریوش به سمت یونان حرکت کرد، اما گرفتار توفان شدیدى شد و بسیارى از
کشتى هاى ایران غرق شدند. داریوش که نقشه خود را شکست خورده دید، سفرایى را به آتن و اسپارت فرستاد، اما یونانیان آن ها را کشتند (تاریخ جهانى، تألیف ش. دولاندلن - جلد اول ص 112)
اکنون به نظر مى رسید جنگ اجتناب ناپذیر است.
در 490 ق. م نیروهاى ایران با 600 کشتى که اغلب متعلق به فینیقیان بود به همراه 100 هزار سرباز راه یونان را در اروپا در پیش
گرفتند (البته رقم 100 هزار سرباز ممکن است اغراق آمیز به نظر برسد.) فرماندهى ایرانیان با آرتافرن و فرماندهى آتنى ها با اریستید
و تیسمتوکل بود.
ایرانى ها در جلگه ماراتن پیاده شدند و پس از 9 روز، درگیر نبرد با یونیان شدند و على رغم درهم کوبیدن مرکز و قلب یونانیان به
دلیل شکست از جناحین، مجبور به عقب نشینى به کشتى ها شدند.

روایت سرپرستى سایکس نیز از نبردهاى اول ایران و یونان چنین است:
«فرماندهان سپاه ایران عوض آن که (پس از پیروزى هاى اولیه در خاك یونان) آتن را منظور نظر اصلى قرار دهند، اوقات خود را
صرف امور جزئى رساندند و دشمن اصلى را غضبناك و متحد ساختند.»در 490 ق. م سپاه ایران در ماراتن در 20 مایلى شمال شرقى
آتن متحد شد و با رایزنى یک یونانى به نام هیپ پیاس براى مبارزه با یونانیان آماده شدند. ابتدا قرار بود ارگ قلعه به دست
طرفداران هیپ پیاس بیفتد، اما طرفداران وى نتوانستند ارگ را بگیرند و چند روز بعد جناحین دو سپاه به یکدیگر یورش برده و 40
هزار ایرانى و 10 هزار یونانى درهم آویختند. یونانیان به سرعت دریافتند که مى توان با استفاده از نیروى تجربه و وطن پرستى ایرانیان
را در ماراتن شکست داد.

« حمله در زیر دره و دانا با کمال سرعت وقوع یافت و فاصله بین دو اردو که درست یک میل بود، ظرف 8 دقیقه پیموده شد (البته این
ادعا محل تردید است، چرا که پیاده نظام سنگین اسلحه یونان نمى توانست با این سرعت حرکت کند)، ایرانیان از این که جماعتى از
یونانیان بدون تقویت سواران به آن ها حمله کرده اند، تعجب کردند و این واقعه را ضعیف شمردند، لیکن قبل از آن که به خود آیند،
یونیان به ایشان رسیده بودند. پارسیان و طایفه سکاها که در قلب (سپاه) بودند خوب مقاومت و بعد غلبه کردند، اما آتنى ها در جناحین
غالب شدند و پس از آن به قلب روى آوردند.» (تاریخ ایران - سرپرستى سایکس - جلد اول - ص 256 )

پیرنیا در کتاب تاریخ ایران باستان خود مى گوید:«یونانى ها که مى دانستند ایرانیان تیراندازى ماهرى هستند و اگراز دور جنگ کنند،
طاقت تیر آن ها را ندارند، خود را بى پروا به سپاه ایران زدند و جنگ تن به تن را آغاز کردند. سپاه آتنى سنگین اسلحه بود، یعنى
اسلحه دفاعى (جوشن، خود و نیزه بلند) داشت، در صورتى که سپاه ایران فاقد تجهیزات بود و سپرهایشان نیز استحکام سپر یونانیان را
نداشت.»

در هر حال نتیجه عقب نشینى موقت از خاك یونان بود. اگرچه داریوش این شکست را مهم نشمرد و بلافاصله در کار تدارك سپاه
بسیار بزرگى شد.

جنگ هاى دوم مدى

داریوش براى فتح یونان نیازمند سپاهى سنگین اسلحه بود و اکنون تاریخ، دوباره تکرار شده بود. همان گونه که هوخشتره، پادشاه ماد،
در 2 قرن قبل پى برد نابود کردن سپاه هاى منظم و حرفه اى آشور تنها با سپاهیان آموزش دیده مشابه آن امکان پذیر است. جمع آورى
سپاه جدید 3 سال به طول انجامید، در همین زمان داریوش فوت کرد. ( 485 ق. م)

به این ترتیب خشایارشا وارث ارتى بزرگ و آماده شد. او پس از خواباندن شورش مصر آماده هجوم به یونان شد. از گزافه گویى
یونانى ها که بگذریم (برخى مورخان قدیم، سپاه وى را 800 هزار تا 5 میلیون نفر! تخمین زده اند، حال آن که گویى از جمعیت دنیاى
قدیم بى اطلاع بوده اند) باید اذعان داشت سپاه جمع آورى شده توسط خشایارشا تا آن تاریخ نظیر نداشته است. اکنون نبرد دوم ایران و
یونان در راه بود.

توضیحاتى درباره ى جنگ ماراتن

یونیان جنگ ماراتن را نقطه عطفى در تاریخ خود مى دانند. تمدن غرب نیز براى این نبرد ارزشى بیش از ندازه قائل است تا جایى که
معروف ترین ورزش المپیک با نام دوى ماراتن مبدل به سمبل مسابقات جهانى المپیک شده است.

اما اطلاعات ما از این نبرد تاچه اندازه با واقعیات مطابق است؟

چند ماه قبل در روزنامه اى ایران مقاله اى از یک فرمانده ستاد ارتش به چاپ رسید که نشان مى داد روایت مورخان ازاین نبرد چندان
مورد تأیید نیست. این کارشناس نظامى از قول مورخان آلمانى نقل کرده است ترکیب نیروهاى یونانى به ویژه آن که سنگین اسلحه
بوده اند، به آن ها اجازه نمى داد در دشت کم عرض ماراتن به ایرانیان حمله برند. وى از هانس ولبروك، مورخ آلمانى، نقل مى کند که
نوشته هاى یک افسر ستاد ارتش آلمان را خوانده به هنگام بررسى دشت ماراتن تأکید کرده است در این دشت حتی 1 تیپ (حدود 5
تا 8 هزار سرباز) نمى تواند به تمرین بپردازد چه برسد به آن که شاهد نبرد ده ها هزار سرباز باشد.»

این تحقیق کوچک همچنین از قول تاری خنویس دیگرى آورده است:«فرمانده سپاه ایران متوجه شد میدان عمل و باریک بودن عرض
میدان مانع از کاربرد سواره نظام مى شود. بنابراین دستور عقب نشینى به سربازان خود (و بازگشت به کشتى) را مى دهد که هرودوت
صدرو فرمان عقب نشینى را به منزله ى شکست سپاهیان ایرانى تلقى مى کند. در یک کلام مى توان گفت، روایات جنگ هاى ایران و
یونان به دلیل یک جانبه گرایى مورخان یونان (آن هم را ارائه ى ارقام حیرت آور از تلفات نیروهاى درگیر) چندان مورد استناد نیست.

ناپلئون نیز در یادداشت هاى سال هاى آخر عمر خود در جزیره ى سنت هلن مى گوید:«درباره جزئیات پیروزى پرهیاهوى یونانیان نباید
فراموش کرد که ای نها گفته هاى یونانیان است و آنان مردم لافزن و گزافه گو بوده اند و هیچ تاریخ ایرانى اى تاکنون نوشته نشده که از
روى آن بتوانیم پس از استماع سخنان دو طرف به یک داورى صحیح برسیم:»

گفته ناپلئون بسیار تأمل برانگیز است، چرا که وى به عنوان یک نابغه نظامى با شک و تردید به جنگ هاى ایران باستان و یونان
م ىنگرد و در جاى دیگر نیز آن ها باورنکردنى مى داند.


کتاب صد جنگ بزرگ تاریخ


[ پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391 ] [ 3:0 PM ] [ سارا ]
داستان ماراتون را داستان پردازان يوناني اين طور نوشتند كه داريوش به قصد تصرف آتن به يونان لشكر كشي كرد و شكست خورد.برخي از تاريخ نگاران ايراني كه ترجمه ي اصل متون يوناني را نخوانده اند.تحت تاثير تاريخ نگاران يوناني در نوشته شان رخداد ماراتون را لشكر كشي داريوش به يونان نسبت داده اند.ولي حقيقت امر به شكل ديگري بوده.

رخداد ماراتون نه لشكر كشي داريوش بوده بلكه جنگ قدرت سران يونان بوده.كه يك طرف جنگ ، هي پياس بوده و طرف ديگر جنگ ، پسر عمويش ميلي تياد كه فرماندهي سپاه آتن را اشت قرار داشتند.اين ميلي تياد قبلا از آتن تبعيد شده وبه سارديس رفته بود مدتي به خدمت ارتش ايران درآمده بود و پس از آن به آتن برگشته بود.و در صدد بود كه رياست آتن را بگيرد.نقش ايران در رخداد ماراتون آن بود كه از يكي از دو طرف جنگ(هي پياس)حمايت ميكردند.كل حكايت پر شاخ و برگ ماراتون بيشتر از نبوده.سربازاني هم كه معبد ارِي تِرَرا را اتش زدند نيز سربازان ساردي بودند كه انتقام به اتش كشيدن معبد خودشان را گرفتند و ايرانيان هيچ دخالتي در اين جريان نداشتند.

اما نويسندگان يوناني از اين رخداد ساده داستانها گفتند و سخن از نبرد در ماراتون ميگفتند كه باغث فرار ايرانيان شده؛ و هنگام فرار چندين قايقشان قرق شده و سربازان زيادي كشته شدند همه ي اين داستانهايي كه خودشان ساخته بودند نشانه ي خشم خدايان يونان بر ايرانيان ميدانستند

تاريخ نويسان غربي سعي كردند كه داستان يونان قديم را حقيقي جلوه دهند و آنچه كه يونانيان قديم شكست شاهنشاهي ايران از لشكر ده هزار نفري آتن در ماراتون ناميدند را با شاخ و برگ هايي بزرگ كردهد. و آن را ايستادگي آتن در برابر گسترش طلبي هاي ايران ناميده و پيروزي دروغ آتن را در ماراتون را«پيروزي تمدن بر بربريت»ناميدند،آنچه «شكست ايران از آتن و نجات تمدن غربي» ناميدند را با بزرگداشت«ماراتون»گرامي ميدارند و همه ساله به اين مناسبت به شكل حيله گرانه اي شكل فرهنگي داده اند؛مراسمي كه اشاره به برتري تمدن يونان قديم بر تمدن ايراني داشته است ولي اغلب مردم جهان معنيش را نميدانند.حتي ايرانيان نيز كوركورانه و نا آگاهانه از اين رسم زشت و اهانت آميز تقليد ميكنند و روزي كه «شكست ايران» نام دارد را مثل غربيها«مراسم بزرگداشت ماراتون» برگذار ميكنند و نا آگاهانه فكر ميكنند كه در يك كار فرهنگي در كنار مردم جهان شركت كرده اند

پ.ن.اينقدر از اين تحريف ها اتفاق افتاده كه اين يه مساله توش گمه...حالا بدتر از اون سردمداران به جاي مقابله با اون همراه جريانات دارن تاريخ كشور رو نابود ميكنن

__________________

يه چند تا عكس بازسازي شده از هخامنشيان

نویسنده:سارا

 

[ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391 ] [ 9:56 PM ] [ سارا ]

(در یونانی: Μάχη τοῡ Μαραθῶνος) در سال ۴۹۰ پیش از میلاد در محلی به نام ماراتون در پی نخستین یورش ایرانیان به یونان به وقوع پیوست. این نبرد بین شهرنشیان ساکن در آتن به کمک پلاتایی‌ها و در مقابل ایرانیان به فرماندهی داتیس و آرتافرنز[پانویس ۱] بود.[۱]داریوش بزرگ آغاز کننده این نبرد در پی مطیع ساختن یونان بود، هنگامی که نیروهای آتنی و اریتی برای حفاظت از منطقه‌ی ایونیا نیروهایی را گسیل کردند و نیز در تصرف شهر سارد به پیروزی‌هایی دست یافته بودند چندی بعد مجبور به عقب نشینی از این مناطق شدند. و در این میان داریوش بزرگ در پی خون خواهی از آتنی‌ها و اریتی‌ها بخاطر این اقدام بود.

در ابتدا با شورش ایونیایی‌ها و پیروزی ایرانیان در نبرد لید[پانویس ۲] داریوش به فکر تصرف یونان افتاد و در سال ۴۹۰ پیش از میلاد با فرستادن ناوگان دریایی به فرماندهی داتیس و آرتافرنز به کیکلادس[پانویس ۳] و عبور از دریای اژه برای رسیدن به این منطقه و سرکوب آتنی‌ها و اریتی‌ها نیروهای ایرانی در میان تابستان به ایوبا[پانویس ۴] و سپس با موفقیت به اژه رسیدند و در این زمان تصمیم ایرانیان بر تسخیر ایرته بود و سپس ناوگان دریایی ایران راهی آتیکا[پانویس ۵] -شهری کوچک در نزدیک ماراتون- شد و در این میان نیروهای آتنی به همراهی تعدادی از پلاتایی‌ها خود را به ماراتون رساندند، و موفق به مسدود کردن دو خروجی شهر و بن بست نیروهای ایرانی به مدت پنج روز شدند و پیشتر نیز آتنی‌ها به دلایلی نامعلوم تصمیم به نبرد با ایرانیان گرفتند و با وجود برتری شمار نیروهای ایرانی در این نبرد، هپلیت[پانویس ۶]

 

 

‌های یونانی برتری خود نسبت به پیاده نظام ارتش ایران را به نمایش گذاشتند.


 

[ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391 ] [ 9:49 PM ] [ سارا ]

Apadana
تالار آپادانا، تخت جمشید
هخامنشیان در اقامتگاه های خود بناهایی را می ساختند که می بایستی مبین قدرت و عظمت حکومت باشد. در دوران هخامنشیان یک سبک معماری مخصوصی به وجود آمده بود که در آن سنن و آداب ملل مختلف ساکن در کشور هخامنشتیان جلوه گری می کرد. یکی از آثار اولیه معماری هخامنشیان، کاخ کورش است که در نخستین اقامتگاه هخمانشیان در پاسارگاد (پازارگاد) بنا شد و عبارت از یک رشته ساختمانهایی بود در میان باغ و محصور به دیوار.

در ویرانه این کاخ، کتیبه بسیار قدیمی محفوظ مانده که می گوید : "من هستم کورش شاه هخامنشی." در پاسارگاد آرامگاه کورش نیز محفوظ مانده و آن بنای کوچکی است از سنگ که شبیه به خانه مسکونی با سقف دو پوششی و در روی پایه و شش پله پله بلند قرار گرفته است. در این بنا هیچ گونه تزئیناتی وجود ندارد.

این مقبره از سایر مقبره های پادشاهان، که به معنی و مفهوم واقعی کلمه از بناهای معماری بشمار نمی روند، متمایز است و عبارت از حفره ای است که در درون صخره ای به وجود آمده و با برجستگی های حجاری و تزئینات معماری تزئین شده است. طبق گفته مورخان باستانی در این مقبره بر روی بستر طلا جسد مومیایی شده کورش قرار داشته است.

در پاسارگاد و نقش رستم که مقبره پادشاهان در آنجا قرار دارد، ابنیه عجیبی به شکل برج های بلند که فاقد پنجره و تزئینات است، باقی مانده و اینطور به نظر می رسد که این بناها در قدیم معابدی بوده اند. داریوش در کتیبه خود در بیستون می نویسد که وی معابدی را که گوماتا (یکی از مغ های شورشی) ویران کرده بود تجدید بنا کرده است. علاوه بر برجهای اسرارآمیزی که اشاره شد، از آثار مذهبی، محراب های بزرگ سنگی و محل هایی را می توان ذکر کرد که به منظور پرستش اختصاص داشته و مسقف نیستند.

Khashayar
آرامگاه خشیار یکم، نقش رستم
در تخت جمشید که از دوره سلطنت داریوش اقامتگاه پادشاهان بوده، ابنیه به سبک کاخ ها اهمیت زیادی دارد. کاخ های تخت جمشید در روی یک سکوی بلند قرار گرفته و با وجود داشتن اشکال مختلف معماری ساختمان واحدی را تشکیل می دهند که قدرت و عظمت دولت هخامنشیان را نمایان می سازد و از آثار ملتی است که موسس و موجد هنر و صنعت دوره هخامنشیان بوده است.

کلیه این ابنیه، به استثنای یکی از آنها که به دوره اردشیر سوم تعلق دارد، طبق فرمان داریوش و خشیارشا بنا شده و ما می توانیم از روی آنها در باره وسعت فعالیت ساختمانی این پادشاهان و سبک معماری دوران شکوه و جلال دولت هخامنشیان قضاوت کنیم. در تخت جمشید دو نوع ساختمان به خوبی به چشم می خورد یکی "تاچار" قصر زمستانی، که در زمان داریوش ساختمان آن آغاز گردید و دیگری "آپادانا" سالن روبازی که بر روی ستونهای بلند باریک با پوشش چوبی استقرار دارد. این قصر در زمان داریوش بنا شد و در زمان خشیارشا و اردشیر اول تجدید گردید. سالن صد ستونی هم که در زمان خشیارشا بنا شده از همین نوع محسوب می شود.

بنای قصر داریوش که در اقامتگاه دیگر پادشاهان در پایتخت قدیم عیلام، یعنی شوش ساخته شده، نوع دیگری است. در آنجا ابنیه قصر در اطراف حیاط مرکزی بر صبق اصول معماری ماورای دجله و فرات متمرکز شده است.

کلیه این آثار مختلف معماری، حاکی از سنن مختلفی است که بر اساس آنها سبک معماری دوران هخامنشیان به وجود آمده است. تردیدی نیست که هنر هخامنشیان از لحاظ این که یک هنر درباری بوده و از لحاظ عظمت و جلال می بایستی قدرت و جبروت پادشاهان را نمایان سازد، به دست ملل و قبایل گوناگون بنا شده و خود ایرانیان در بنای آن کمتر کار کرده اند.

در این هنر علاوه بر عناصر هنر محلی ایرانی، عناصری نیز از هنر بین النهرین و مصر و یونان نیز به چشم می خورد. در شوشو از روی کتیبه داریوش اول معلوم می شود که استادان کلیه ملل در ساختمان کاخ، که نشانه قدرت و عظمت حکومت هخامنشیان بوده است، شرکت داشته اند.

سارا

[ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391 ] [ 9:48 PM ] [ سارا ]

Coliseum
Coliseum
ساخت کولوسئوم یا آمفی تئاتر Flavian توسط Vespasian امپراطول سالهای 69 تا 70 روم پایه گذاری شد، پس از آن پسرش Titus در سال 80 بعد از میلاد آنرا بنا کرد، که نهایتا توسط Domitian برادر Titus که در سال 81 بر وی غلبه کرد و بر جایگاه امپراطور روم نشست، کامل شد و به پایان رسید. کولوسئوم به عنوان اولین آمفی تئاتر دائمی و ماندگار ساخته شده در روم، در زمین های باتلاقی ما بین تپه های Esquiline و Caelian واقع شده بود.

قدمت تاریخی و شکوه و جلال این عمارت از یک سو و کارامدی آن برای اجرای نمایش و امکان کنترل جمعیت ، از سوی دیگر، باعث شد این سالن یکی از بزرگترین بناهای معماری روم باستان به شمار رود.

این آمفی تئاتر، به شکل یک بیضی عظیم است که ردیف های صندلی به تعداد پنجاه هزار تماشاچی، دور تا دور یک صحنه بیضی شکل مرکزی قرار گرفته است.

کف صحنه چوبی است و در زیر آن مجموعه ای از اتاقها و گذرگاهها برای عبور حیوانات وحشی و سایر تدارکات لازم جهت راه اندازی و اجرای نمایش قرار گرفته است . تعداد 80 دیوار به عنوان تکیه گاه برای طاق های گنبدی شکل، گذرگاهها، پلکان و ردیف های صندلی، روی صحنه قرار گرفته است. لبه بیرونی طاق های متوالی باعث اتصال طبقات مختلف و پلکان بین آنها به یکدیگر شده است.

Coliseum
نمای داخلی Coliseum از بالا
سه ردیف طاق های گنبدی شکل رو در روی ستون ها و سر ستون ها قرار گرفته اند، در ستون های طبقه اول سبک معماری دوریک (Doric)، در طبقه دوم سبک ایونیک (Ionic)، و در طبقه سوم سبک قرنتی (Corinthian) که نزدیک به سبک کلاسیک یونان بود، به کار رفته است.

در بالای این سه طبقه اصلی، طبقه زیرشیروانی شامل ستون های مستطیل شکل سبک قرنتی قرار دارد، فضای بین ستون ها با 40 عدد پنجره کوچک مستطیل شکل پر شده است. در قسمت بالا، دیوارکوب ها و بندگاههایی وجود دارد که تیرک هایی را که سایه بان ها به آنها آویزان است، نگه داشته اند.

در ساخت عمارت با دقت بسیاری از انواع ترکیبات ساختمانی استفاده شده، برای فونداسیون از بتون و برای ستون ها و طاق ها از سنگ آهک ( تراورتن) استفاده شده، در ستون های به کار رفته برای دیوار دو طبقه زیرین، از نوعی سنگ متخلخل به نام توفا (Tufa) استفاده شده است. برای طبقات فوقانی و اکثر طاق ها از آجر بتونی استفاده شده است.

جزئیات :
کولوسئوم طوری طراحی شده که در آن پنجاه هزار تماشاگر جا بگیرد. در حدود 80 ورودی دارد که جمعیت می توانسته خیلی سریع و به راحتی وارد آن محل شده و از آنجا خارج شود.

نقشه آن یک بیضی پهناور است به اقطار 188 در 156 متر و زیربنای عمارت در حدود 6 جریب است. طاق ها روی 80 دیوار محوری نگهدارنده برای محافظت از ردیف های صندلی، گذرگاهها و پلکان، قرار گرفته اند.

ارتفاع نمای بیرونی شامل سه ردیف طاق به انضمام طبقه زیرشیروانی حدود 48.5 متر می باشد که معادل یک ساختمان 12 تا 15 طبقه است.

سارا

[ چهار شنبه 13 ارديبهشت 1391 ] [ 9:44 PM ] [ سارا ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

سلام به تمام دوستانم، من سارا هستم و شما را دعوت میکنیم که ازوبلاگ من دیدن فرمایید.
برچسب‌ ها
آرشيو مطالب
مرداد 1391
تير 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 بهمن 1390 دی 1390
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 65
بازدید کل : 109698
تعداد مطالب : 68
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1


Alternative content




<-PollName->

<-PollItems->